صفحات

۱۲ شهریور ۱۳۸۹

شکلات داغ ؛ حوله ؛ آغوش و دیگر هیچ !

تو گویی که رابطه ایی بین شکلات داغ و حوله و در آغوش گرفتن وجود ندارد. اما چه نشسته ایی که در گمراهی آشکار به سر می بری !
911 در بلاد آمریکا شمارۀ بسیار به درد نخور و مسخره ایی می باشد که هیچ گاه پاسخگوی مردم این کشور نبوده و نتونسته نیاز های این مردم نه چندان نازنین رو برطرف کنه.
از در مثال ؛ در پرتلند ؛ دوست عزیز بنده به نام مارک اسکلسن* ( Mark Eskelsen  ) در جکوزی خودش نشسته بوده و داشته شعر زیر رو میخونده :
I should take my instrument and go
sit down at down of spring
so that I can see my friend's face
in water movements
که ترجمه شعر استاد جواد یسّاری هم هست و یه خواننده دزد لس-آن-جلسی انگلیسیشو خونده

سازمو بردارم برم
پایین چشمه بشینم
شاید که عکس رخ اون دلبر نازنینمو
آب بیاره ببینم

و در همین حال که این شعر رو می خونده می بینه چون مدت زیادی هست که تو جکوزیه ؛ حولش خیس شده و دیگه استفاده ایی نداره ... به خودش میگه : لعنت به این شانس
و به طور ناگهانی دلش ضعف میره ؛ همچین که یه لحظه دنیا براش متوقف میشه ؛ به خودش میگه : کاشکی یه Hot Chocolate بود میزدیم به بدن !
و در همین هنگام بود که قوۀ تخیلش به کار میفته و برای خودش پردازش میکنه که اگر حوله بود ؛ شکلات داغ هم بود ... من هم که هستم ؛ خب یه نفر دیگه هم باشه یه بغلی بکنیم ... یه ماساژی بده ... اصلا دنیا مگر چند روزه ؟!
خلاصه ...
مارک عزیز دل ما ؛ از موبایل خودش زنگ می زنه به 911 ! و صادقانه درخواست موارد بالا رو می کنه ! حوله + شکلات داغ + آغوش !
چرا جنبۀ منفی رو نگاه کنیم ؟! وقتی یک انسان به چیزی نیاز داره ، همۀ همنوعان او باید به کمک او بشتابند و او را یاری کنند. حالا با یه حوله دادن و شکلات بردن و بغل کردن چیزی از 911 کم میشد ؟! که اومدن این بنده خدا رو بازداشت کردن ؟
مارک تو کلانتری گفته :
I just need a hug and a warm cup of hot chocolate with marshmallows in it
که بنده همین جا اعلام میکنم : مارک ! مارش-ملو رو خیلی خوب اومدی !
مارک اسکلسون برای جرم درجه 2 و مزاحمت برای 911 مجازات میشه.
ضمنا این آمریکایی های همبرگر-خور به کلانترهای خودشون میگن SHERIFF ! فکر میکنن با اینکار برای کلانترشون شرافت میخرن ... !

* = لطفا دوست ما رو Oskolsen مورد خطاب قرار ندید !

۱ نظر: