صفحات

۳۰ دی ۱۳۸۸

راهگشای مارادونا در قرن پنج و شش

به راستی که در این زمانه که رو به افول است و مساحت زیر نمودار آن روز به روز کم و کمتر می شود چه بر سر ما خواهد آمد ؟! ها ؟!!
حالا ما در این مملکت خوب هستیم ؛ اما بقیه که در سایر املاک هستند چه ؟! آنها که مثل ما در فراوانی و وفور نعمت نیستند را چه می شود ؟
از درب مثال ؛ در ایتالیا ؛ سرای مافیا ؛ جایی که از هر 7 نفر 6 نفر از افراد مافیا هستند و مابقی ؛ یعنی اون یه نفر هم رئیس خود مافیاس !
تو یه همچین مملکتی به فردی مثل مارادونا مالیات میبندن ! مارادونا رو هم که میشناسید و میدونید اهل عمله ! هرچی قبض اومده درخونشون تو ایتالیا که قالیباف ایتالیا گفته : " بیا پول مالیاتو بده میخوایم شهرو بسازیم " اصلا حرف گوش نداد که نداد !
خلاصه مارادونا که پول مالیات رو نداده بود ، چند وقت پیش توی کلینیک لاغری تو ایتالیا مشغول کاهش وزن بود که ، که به یکباره مامورین عزیز مالیات ایتالیا میریزن تو کلینیک و مارادونا رو لخت میکنن ! ایتالیاست دیگه ! اینجوری طلب وصول می کنند ! مثل مردها !
همونجا گوشواره های معروف مارادونا رو هم میگیرن ازش ؛ که چند روز پیش به حراج گذاشته شد و 36.000 دلار به فروش رفت !
حافظ شیرازی شعری در این باره سروده که من الان یادم نیست (!) اما تو کتاب ادبیات ما یک شعر بسیار مناسبتی در رابطه با مارادونا چاپ شده که شاعرش ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی ؛ شاعر قرن پنج و شش هست میفرمایند :

ز مِسی رهروی آموز اگر خواهی جام جهانی

     گذر گه بر برزیل و بولیوی و پرو و کاستاریکا کن

از زیدان بترس ، آه او که دیگر نیست

( شاعر اون موقع حواسش نبوده که زیدان خداحافظی کرده ! )

     به دانش مورینیو جان بپرور و تاکتیک مخصوص به خود برپا کن

امید که فینال برسی و کاپ را ببوسی

     دل و اندیشه کامبیاسو و ریکلمه و اگوئرو یکتا کن

( اشاره به لزوم هماهنگی بازیکنان نامبرده ! )

تن و جان تو بیمار از سخن های خلافی شد

     برانداز این خلاف از علم و جانت را مداوا کن

( شاعر توصیه اکید و موکد دارند که مارادونا باید خلاف (عمل) را کنار بذاره ! )

توضیح واضحات :
اینکه شاعر تو قرن پنچ ، این چیزا رو از کجا میدونسه بر بنده پوشیده اس !
من که از خودم چیزی به شعر اضافه نکردم ( ! )

۲۳ دی ۱۳۸۸

اسارت بنده در چنگال آمریکا

بنده به مدت چند روز نبودم ؛ که در این مدت تحت اسارت عوامل آمریکا گرفتار بودم و خارجی ها من رو شکنجه می کردند و ... تند تند بارجوییم میکردند اما من هیچ چیز رو لو ندادم تا اینکه من رو با عزت تمام آزاد کردند.
بنده ایستادگی کردم ؛ بنده نشان دادم (!) که ایرانی میتواند ؛ اگر بخواهد ، و اگر حالش رو هم داشته باشد ،  به هر انچه که میخواهد برسد.
اما در این مدت دستگاه ثبت وقابع 1200 وات ، رکورد های عجیبی را ذخیره کرد که بی کم و کاست تقدیم میگردد.

در ابتدا :
یک زوج پیر که مرگشان به شدت نزدیک بود ( با بیش از 3/4 قرن تجربه ! ) به مناسبت سالگرد ازدواجشون رفتند همونجایی که با هم آشنا شده بودند یه کارایی کردند که در دین ، شرع ، عرف و مرام ما جایی ندارد !

در پس از ابتدا :
در کرواسی ، به تازگی انتخابات ریاست جمهوری برگزار شده که Ivo Josipovic برندۀ این مسخره بازیهای غربی میشه. اما بعد از چند روز رئیس جمهور جدید پا میشه میاد تریپ محبوبیت بر میداره ، که چی من خیلی رای آوردم !
گفته : من دیگه فیس بوکم جا نداره ! و نمیدونم با درخواست کسانی میخوان تو لیست دوستان من باشند چه کنم !
1200 وات به آقای جوسی پوویچ توصیه میکنه که هرچه زودتر از هرگونه ارتباط با سایت های این چنینی اعلام برائت کند و اشتراک ADSL خود را روی خط محل زندگی اینجانب دایورت کنند. و اگر سوال یا پرسشی دارند ، شب ساعت 21 به درب منزل اینجانب مراجعه کنند.  باشد تا مورد رحمت قرار گیرند -آمین

در انتها :
Cliff Bryant ؛ این اسم رو خوب به خاطر بسپرید.
سپردید ؟ جون من ؟!
این فرد 52 ساله بزرگنرین ضد حال قرن رو خورده ! اون هم تو شب عید خارجکی ها !
این بنده خدا ، نمیدونم چطور میشه ، کجاش میخاره ، با یه شرکتی شرط میبنده که تو شب عید عرض بریتانیا رو طی کنه ؛ میلغ شرط بندی هم 7 میلیون پوند تعیین میکنه !
این خنگول میره و شرطشو ( موقع خوندن این کلمه ، به جای ط میتونید از ت هم استفاده کنید ! ) عملی میکنه و میاد سراغ شرکت که پول رو بگیره ... اما بهش میگن : ای فافا ! ما شرط شما را " به اشتباه " قبول کردیم ! این 40 پوند رو بگیرید و ... درب خروج رو هم که میدونید کجاست ؟!