صفحات

۲۹ آذر ۱۳۸۸

صیغه های محلن مرفوع

خدایا ! بنده را از روی این زمین ناپاک بردار و با خود حمل کن ! مرا با خود ببر ! از این دیاری که معلوم نیست سگ صاحابشو میشناسد یا نه ؟! دیاری که معلوم نیست به کجا چنین شتابان می رود ؟!
در یک کشوری که یحتمل ، چون همنام یک قاره ی گنده هم هست ، فکر میکنه خیلی زورش زیاده و هر کاری دلش میخواد، میتونه بکنه ، اتفاقی افتاده که واقعا گلب ( قلب ! ) من شیکست ( شکست ! )
یه پسر 19 ساله ی خیلی همچین جیگر ( البته ما که ندیدیم ، ولی حدس میزنیم پسرا تو این سن جیگر باشن ! ) دست ِ دوست دخترشو گرفته رفتن ماشین سواری ... خلاصه چرخیدن و چرخیدن و کلی با هم بازی بازی کردن تا اینکه آقا پلیسه میاد می گیرتشون ! به جرم ماشین دزدی همراه با دوست دختر !!!
خدایا ! میبینی ؟! این ها از خودشون جرم تولید می کنند ! ماشین دزدی " با دوست دختر " دیگه چه صیغه اییه ؟! معلم عربیه ما 12 یا 14 تا صیغه گفت بهمون ولی این توشون نبود ...

  • 1.فَعل 2.فعلا 3.فعلوا
  • 4.فعلت 5.فعلتا 6.فعلن
  • 7.فعلتَ 8.فلعتما 9.فعلتُم
  • 10.فعلتِ 11.فعلتما 12.فعلتُنَّ
  • 13.ماشین دزدی با دوست دخترتُما
  • 14.ماشین دزدی با دوست دخترتُنَّ

دادگاه و قیل و قال و از این بگیر و ببند ها تشکیل میشه و حکم صادر میشه ... درد من که یکی دو تا نیست ! حکم دادگاه رو ببینید ؛
  • 1. یک سال زندان
واکنش بنده : به درک ! میخواست شکر خوری زیادی نکنه !
  • 2. سه سال محرومیت از قرار گذاشتن و دوست بودن با جنس مخالف
واکنش بنده : آشغال های عوضی ! بی احساس ها ! جرم به این مسخره ایی ندیده بودم ... الهی مرگ بر شما ! اصلن حالا که اینطور شد : بنده بیدارم ، از آمریکا بیزارم ! خوب شد ؟!
خدایا راستی یادم رفت !
آمین !

۲۲ آذر ۱۳۸۸

سیگار و دیگر هیچ !

متاسفانه چند وقتی میشه که تب سیگار کشیدن در ایران ، به خصوص برای سن نوجوانی و جوانی به شدت زده بالا و روزی نیست که یکی از دوستان رو نبینیم که به جمع سیگاری ها پیوسته ... اما اگر جعبه ی سیگار ها ( و حتا توتون قلیون رو ) با دقت دیده باشید ، حتمن متوجه پیام اخلاقی روش شدید !
این پیام اخلاقی چاپ کردن روی دخانیات در همه جای دنیا مرسوم هست ؛ اما باید به یه نکته ایی دقت نمود که ما الان باهم میخواهیم بنماییم :
در بسیاری از کشور های دنیا به سادگی چند کلمه عاقبت سیگار کشیدن رو اینطور هشدار میدن :
  • سیگار کشیدن به مرگ ختم میشود
و بعد از تحقیقاتی که در چند کشور درب و داغون مثل آمریکا و سوئیس و ... انجام شد فهمیدن با جمله هایی مثل :
  • سیگار کشیدن شما را غیر جذاب نشان میدهد
  • سیگار هم به شما و هم به اطرفیان شما آسیب جدی وارد میکند
میشه راحت تر درصد اعتیاد به سیگار رو کاهش داد.
اما در ایران ... :
دیگه ان شالله دیدید که یه عکس یه میوه یا یه چیزی شبیه اون رو چاپ کردن و زیرش نوشتن خودتون مقایسه کنید !
بنده که هرچه مقایسه میکنم به نتیجه خاصی نمیرسم ! اصلن نمیدونم اون عکسه ، عکس چی هست ! عکس هلوئه ؟! یا چیز دیگه !
اما از اونجا که باید امیدوار بود و به تاریکی دل نبست فرض میکنیم قراره یه تکونی به این داستان بدن و جمله های درست حسابی واسه هشدار چاپ کنن ؛ این جملات قابل پیش پینی هستند :
  • تو اگه عقل داشتی که سیگاری نمیشدی ! خاک بر سر !
  • سیگار میکشی ، کالباس هم که میخوری ! یه دفعه سینما هم برو دیگه !
  • تو که آخرش میخوای منو زیر پات له کنی ، حداقل {...}دودم نکن!

۲۱ آذر ۱۳۸۸

120 مایل در سرما

گربه موجود پر رمز و رازی است ؛ از دیدگاه ما نباید دل به چشمان فریبای انها داد و الا ... حسابتان با ماشین حساب بهتر از ذهنی حساب کردن میشه !
این توصیه رو باید به مردم تمام دنیا کرد ؛ مگر نمیدانید که گربه سانان با آن عشوه های خود چه بر سر شوهران خود می آورند ؟! مگر نمیدانید که شوهر های آنان همه شب به مدت دو ساعت ربع کم آنان را ماساژ میدهند ؟! مگر نمیدانید ؟! ها ؟!
پس بروید و جویا شوید که گربه های ماده که با شوهر های خود چنین میکنند چه بر سر انسان می آورند .
برای مثال ؛ مارک ( اسم کامل شخصیت مورد نظر Marc Lichty ) در گوشه ایی از این جهان پهناور زندگی می کرد ، دم دمای غروب بود و باید از محل کار بر میگشت به منزل ، به سراغ ماشین رفت ، آن را روشن نمود ، صدای میو میو استماع نمود ، اما توجه ننمود ، به راه خود ادامه داد و 120 مایل را در سرمای زیر صفر درجه طی کرد و به منزل رسید ، پیاده شد ، صدای میو میو میو میو میو میو میو میو شنید ، دیگه خر هم بود میفهمید که یه گربه یه جای ماشین گیر کرده ! و مارک از خر کمتر نبود و او هم فهمید ! پس به سراغ سوراخ سمبه های ماشینش رفت و گربه ایی خوش عشوه و خوش خط و خال ( مگه فقط مار ها خوش خط و خالند ؟! ) را در گل گیر اتومبیلش یافت که داره از سرما به خود چون بید مجنون میلرزد و ذکر خواهر و مادر مارک را مکررن میگفت !
مارک و خانواده اش دریافتند که این گربه 120 مایل را در سرما با آنان طی کرده تا به خانۀ آنان بیاید ؛ پی مارک اینا نگهش داشتند و قسم خوردند که تا ابد آن را دوست بدارند.
این نمونه را داشته باشید تا در اینده از اهداف شوم همین گربه ، که گفته میشه سرما هم خورده برایتان بگویم و دست های پشت پرده را یکی یکی رو کنم.

۲۰ آذر ۱۳۸۸

اینکه ما با ... چه کردیم !

در چند روز اخیر اتفاق های خوب و نیکویی رخ داد و امید به زندگانی ( این عبارت هیچ ربطی به امید زندگانی ، بازیگر فقید  تلویزیون نداره ! ) به شدت افزایش یافت.
اینکه ان شالله در آینده نزدیک هر مرد میتواند و باید بتواند و نامرد است اگر نتواند بیش از یک زن اختیار کند را ما باهاش خیلی حال کردیم !
اینکه یک هلندی به پلیس گزارش داده که کلکسیون قرص های اکستاسی ( همون اکس خودمون که تو خطی زمین - فضا مسافر میزنه ! ) به ارزش حدود 16.200 دلار به سرقت رفته ! در حالی که نگه داری این قرص ها خودش جرم به حساب میاد را ما باهاش کف کردیم !
اینکه در آلمان به هر کیلو قهوه حدود 3 یورو مالیات میبندن ما بهش اصلا اهمیت ندادیم ! چون نه تو آلمان زندگی میکنیم ، نه قهوه کیلویی میخریم ! تازه مالیات هم نمیدیم !
اینکه انگلیسی ها در موقع مستی میروند در فرانسه اسکی میکنند و میمیرند زیاد مهم نیست ، اما اینکه دولتشان بیانیه داده و از بریتانیاییها خواست بین اسکی و مستی فقط یکی را انتخاب کنند نشان از وجود آدم زنده در دولت این کشور عقب افتاده است ! شعار این حرکت هم اینه : مرگ خود را انتخاب نکنید !
اینکه فیلم اره 6 ( SAW )  وارد بازار فیلم های دی وی دی کشور شد هم به انتظار یک ساله ما پایان داد . اما نمیدانیم از آن خوشمان امد یا نه ! بنده فکر میکنم هرچه این فیلم را می بینم کمتر موضوع آن را درک میکنم ! اما اون قتل یکی مونده به آخری ، همونی که اسید از 100 جای بدن وارد بدن طرف میشه را باهاش حال کردیم !

۱۴ آذر ۱۳۸۸

خرناس ؛ چیستی و چرایی

جوهره ی مرد از دیدگاه ما ، از ازل تا کنون خر و پف بوده ، هست و خواهد بود ؛ اصلن مردی که خر و پف نکند و خرناسش ، انسان را یاد نعره ی خر در چمن نیندازد باید در مردی خود شک کند !
با این مقدمه میرویم به سوی پیروان مکتب خود ( همین مکتبِ مردی : خر و پف ) در فلوریدا ! بعله ! در فلوریدا هم معیار سنجش مردی و نامردی همین خرناس های شبانگاهی ست !
یکی از پیروان ما در آمریکای گور به گور شده ، چند روز پیش بازداشت شد که بنده چند و چون کار رو از وی جویا شدم ؛ ماجرا رو از زبون خودش بشنوید شیوا تر و گویا تر هستش ؛ این شما و این توضیحات یکی از پیروان ما در فلوریدا :
دیشب خیلی خسته بودم ؛ تا سرمو گذاشتم زمین خوابم برد ؛ اما ساعت 30 : 3 اینطور ها بود که بیدار شدم ؛ با صدای خرناس پدر . اعصابم بدجور خورد و خاکشیر شد . میخواشتم بزنم دهن مهنشو آسفالت کنم ! اما حال نداشتم پا شم اینکارو کنم ، دیدم یه مجله دم دسته ، پرت کردم سمتش بلکه صامت شه .
نشد ؛ تازه یه ذره خودشو اینور اونو کرد و صدای خر و پفش کل محله رو برداشت . دیگه داشت میرفت رو مخم . حال پیدا کردم ، انگیزه گرفتم ! رفتم همون کاری رو که قبلن حال نداشتم بکنم رو انجام دادم ! : رفتم بیدارش کردم با مشت گذاشتم پا چشش !
الان هم دو روزه که بازداشتم ؛ داش شروین دمت گرم ! خیلی مردی به مولا ، کمپوت گلابی ها خیلی چسبید !
اینی که خوندید ترجمه ی حرف های دوست خوبمان بود ، توقع ندارید طرف تو فلوریدا فارسی بدونه که ! دارید ؟! این انگلیسیش :
Last night I was so tired, just as I put my dog-head on earth (!), I vanished. but in mid-night I was woken up, by my daddy's parasit ! I was not on mood to go and place something in his mouth, so I throw magazin to him, but it didnt work out. then , I rised up , I motivated my self ! and finnaly I Asphalted him as clear as Tehran's Shahrdari ! I put my punch lower his eyes !
It's two days I'm arrested. Shervin bro ! your the man to Mola ! pear cans sticked well !

۱۳ آذر ۱۳۸۸

الو ؟! من هیولا دیدم !

نباید از شنیدن این خبر تعجب کرد ؛ به هر حال بریتانیا است دیگر ! با ما فرق دارند ، عقب افتاده اند بندگان خدا !
سالیان سال بود که این کشور شبه جزیره سرویسی رو به مردم به شکل تلفن و نامه ی الکترونیکی ( E-Mail ) ارائه میداد که بسیار جالب بود ؛ این سرویس که برای حفظ امنیت کشور ارائه میشد عبارت است از : UFO Hotline
احتمال زیاد میدونید که UFO یا  unidentified flying object ( اجسام پرنده ی ناشناخته ) هستند و این سرویس گزارش های مردم رو از دیده های عینیشون دریافت می کرد و بررسی میکرد که مبادا آدم فضایی ها بیان و بخوان انگلیسی ها رو بخورن ! یکی نیست بگه جمع کنید خودتان را !
و حالا که انگلیس درگیر جنگ با طالبان شده و بحث کل کل پیش اومده ، ورداشتن بودجه ی این سرویس رو قطع کردن تا تو افغانستان هزینه ی جنگ بشه. این سرویس در سال 73.000 دلار خرج بر میداشت که دیگه الان ، این پول خرج تفنگ ، توپ ، تانک فشفشه ، داور ما دستکشه !
به همین دلیل از این به بعد مردم بد بخت انگلیس اگر یه هیولا یا برادرش ، هبولا ببینن نمیدونن به کی و کجا باید زنگ بزنن و گزارش بدن ! پس امنیت : صفر !

۱۱ آذر ۱۳۸۸

بچه ها را چه کنیم ؟!

ابتدا بایستی عرض کنم تحقیقات در شیکاگو نشان می دهد که بسیاری از کودکان آمریکایی هنوز هم پوشش زیر در ِ بطری رو میخورند !
این پوشش که برای رعایت مسائل پیش پا افتاده ایی برای ما ، مثل بهداشت و این چرت و پرت ها تعبیه میشه ، قاعدتن باید با در بطری باز بشه و درون در قرار بگیره ، اما گاهی هم اینجوری نمیشه و جور دیگه میشه که طفول امریکن اونو میخورن ! بس که نخوردن خاک بر سرها ! و این مسئله باعث نگرانی مردم و دولت مزدورشون شده !
این آمار رو هم از مرکز پزشکی سین سیناتی داشته باشین : در 16 سال اخیر فقط 19 کودک دچار این مشکل شدن ! می بینید تو آمریکا چقدر مشکلات رو بزرگ می کنند و زندگی رو سخت می گیرند ؟!
این کودکان اگر ننه - بابای درست حسابی داشتن که از این غلط ها نمیکردن . دومن حالا اصلن بخورنش ، مگه چی میشه ؟ حالشون یه خرده منقلب میشه و فوقش یه خرده میمیرن دیگه ! زیاد سخت نگیرید ، اصالتِ نفس مهمه ! ( خودم می دونم اولن نداشتیم ! خودتون به عنوان کار در منزل یه جمله رو به عنوان اولن در نظر بگیرید )
و اما چاره ی این درد چیه ؟ از نظر بنده باید یک بار برای همیشه و از ریشه و بن و بیخ این ماجرا ختم به خوبی و دوستی شود ؛ راه حل :
کارخانه های بسته بندی ، یک نوار قرمز و زرد رنگ دور هر بطری که تو مملکت تولید میشه بپیچن و روش درشت بنویسن : هشدار ! بــیــل بــیــلـَـکِ در ِ بطری را نخورید !

۱۰ آذر ۱۳۸۸

بچه داری در پارلمان سوئد


دوره زمانه عوض شده ؛ دیگر گذشت آن زمان که مادران ما ، ما را چون آهویی رام و مست به دندان می گرفتند و با خود خرتون خرتون به گوشه کنار میکشیدند و ما زخم میشدیم و اووووا اوووووا می کردیم که : ننه ! مراقب باش ! بدنمان زخمی و زیلی شد !
و مادرمان در جوابمان می گفت پسرم/دخترم ، خفه کار کن !
امروزه دیگر پدران باید در امور خانه داری و مانند آن به مادران کمک کنند تا کانون گرم خانواده همان گرم بماند. به عکس نگاه کنید : ( برای دیدن عکس در اندازۀ بزرگ روی عکس کلیک کنید )
فکر می کنید این آقا یک جنتل من ِ معمولیه ؟
خیر ! ایشون Tobias Billstroem وزیر امور خارجه سوئد هستند !
فکر می کنید این عکس تو رستوران گرفته شده و چون خانومش رفته دستشویی ، بچه در آغوش توبیاسه ؟
خیر ! ایشون سر کارشون هستند ! سر جلسه ! تاکید میکنم ؛ جلسه !!!
پس میبینیم که در اروپا هم این فرهنگ جا افتاده که پدر ها هم باید در نگاه داری کودک به مادر ها کمک کنند ؛ حتا اگه مجبور شن با خودشون ببرنش سرکار ! و حتا اگه محل کار پدر پارلمان سران اروپا باشه ! چیه مگه ؟! بچه هم کار یاد میگیره ، بعدن که بزرگ شد رزق و روزی زن و بچه شو در میاره !