صفحات

۲۱ آذر ۱۳۸۸

120 مایل در سرما

گربه موجود پر رمز و رازی است ؛ از دیدگاه ما نباید دل به چشمان فریبای انها داد و الا ... حسابتان با ماشین حساب بهتر از ذهنی حساب کردن میشه !
این توصیه رو باید به مردم تمام دنیا کرد ؛ مگر نمیدانید که گربه سانان با آن عشوه های خود چه بر سر شوهران خود می آورند ؟! مگر نمیدانید که شوهر های آنان همه شب به مدت دو ساعت ربع کم آنان را ماساژ میدهند ؟! مگر نمیدانید ؟! ها ؟!
پس بروید و جویا شوید که گربه های ماده که با شوهر های خود چنین میکنند چه بر سر انسان می آورند .
برای مثال ؛ مارک ( اسم کامل شخصیت مورد نظر Marc Lichty ) در گوشه ایی از این جهان پهناور زندگی می کرد ، دم دمای غروب بود و باید از محل کار بر میگشت به منزل ، به سراغ ماشین رفت ، آن را روشن نمود ، صدای میو میو استماع نمود ، اما توجه ننمود ، به راه خود ادامه داد و 120 مایل را در سرمای زیر صفر درجه طی کرد و به منزل رسید ، پیاده شد ، صدای میو میو میو میو میو میو میو میو شنید ، دیگه خر هم بود میفهمید که یه گربه یه جای ماشین گیر کرده ! و مارک از خر کمتر نبود و او هم فهمید ! پس به سراغ سوراخ سمبه های ماشینش رفت و گربه ایی خوش عشوه و خوش خط و خال ( مگه فقط مار ها خوش خط و خالند ؟! ) را در گل گیر اتومبیلش یافت که داره از سرما به خود چون بید مجنون میلرزد و ذکر خواهر و مادر مارک را مکررن میگفت !
مارک و خانواده اش دریافتند که این گربه 120 مایل را در سرما با آنان طی کرده تا به خانۀ آنان بیاید ؛ پی مارک اینا نگهش داشتند و قسم خوردند که تا ابد آن را دوست بدارند.
این نمونه را داشته باشید تا در اینده از اهداف شوم همین گربه ، که گفته میشه سرما هم خورده برایتان بگویم و دست های پشت پرده را یکی یکی رو کنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر