صفحات

۲۳ آبان ۱۳۸۸

پلیس 911 ؛ با سرویس محدود

این آمریکا هم عجب جای عجیبی است ؛ به طوری که آدمی با مشاهدۀ برخی رویدادهای این بلاد از فرط تعجب دچار تشویش ذهن و تسهیل در امور مربوط به دستگاه گوارشی می شود
روزی نیست که در این مملکت اتفاقی بس نادر نیفتد و کرک و/یا پر همگان را بر باد و به پرواز در آسمان های نیلوفری درنیاورد ؛ به عنوان مثال همین تماس تاریخی و تکرار ناشدنی که به صورت مشروح تقدیم می گردد
آقای Joshua Basso طی تماس با 911 ، از اپراتور محترم ، که خب خانوم بوده درخواست کار های بد بد ( از همان کار ها که فقط زن و شوهر ها می کنند و من آن را دوست می دارم ! ) میکنه !
دفعه اول زنگ میزنه و پیشنهادشو میده ، اما منشی پلیس تلفن رو قطع میکنه ؛ ولی این تماس ها 4 بار دیگه ادامه پیدا می کنه ، تا اینکه پلیس مجبور میشه رد تلفن رو بگیره و برن سراغش ؛ خلاصه بعد از 15 دقیقه دوست خوب ما رو می گیرن بازداشت میکنن و اون کاری رو که دوست داشت و اصلن به خاطر همون هم به 911 زنگ زده بود رو ازش دریغ کردند
آقای باسو توضیح داده شمارۀ پلیس تنها شماره ایی بوده که بعد از تموم شدن اعتبارش می تونسته بگیره ، و قصد مزاحمت نداشته !
بنده مراتب تاسف خود را نسبت به این امر ابراز میدارم و با صدای بلند خطاب به استکبار غرب می گویم :
ای آمریکا ! ای 911 ! یعنی تو شما ها یه نفر نبود که کار این بنده خدا رو راه بندازه ؟! حتما باید زنگ بزنن بگن اینجا دعوا شده ، یا اینجا یکی مرده تا شما برید سرویس بدید ؟! حالا یک نفر دچار احساسات دنیوی شده و نیاز به رفع آن دارد ، چه میشد اگر میرفتید و کمکش می کردید ؟! شما که حالی-وودتان تمام فیلم هایش پر است از این کمک ها ... این یکی هم روش ! اما نشان دادید بویی از انسانیت نبرده ایید ... به راستی آن همه Change We Need و شعار ها چه شد ؟!
حالا تصور کنید این اتفاق تو ایران می افتاد ؛ یکی زنگ میزد 110 از این پیشنهاد ها می داد ! به نظرم بهتره که بیشتر از این دیگه تصور نکنیم ؛ یعنی یکی زنگ زد 110 پیشنهاد داد ، تموم شد و رفت ! والله ، به ما چه اصلن !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر