صفحات

۲۲ مرداد ۱۳۸۹

جایی برای پیرمردها نیست

فرازی از کتاب جایی برای پیرمردها نیست
کارمک مک کارتی - ترجمه امیر احمدی آریان
  • مردم فکر می کنن می دونن از زندگی چی می خوان ، ولی معمولا این طور نیست 86
  • تو سال های دهۀ 30 یه مشت معلم رو به مدرسه هایی تو جاهای مختلف مملکت فرستادن و ازشون خواستن مشکلات این مدرسه ها و مشکلات تدریس رو مشخص کنند. یه سری فرم بهشون دادند که پر کنند. اونها هم فرم ها رو پر کردند و فرستادند. بزرگترین مشکلاتی که به چشم معلم ها اومده بود یه چیزایی بود مثل : حرف زدن تو کلاس ، دویدن تو راهرو و از رو دست هم نوشتن. از این چیز ها.
    چها سال بعد یکی از همون فرم ها رو کپی گرفتند و دوباره فرستادند به همون مدرسه ها. جواب ها رسید : تجاوز ، آتش سوزی عمدی ، قتل ، مواد مخدر و خودکشی 178
  • فکر کنم اگر شیطان باشی و بشینی فکر کنی و سعی کنی یه چیزی بسازی که نوع بشر رو به زانو دربیاره ، این چیز حتما مواد مخدره 197
  • فکر می کنم بهتره آدم بعضی چیز ها رو امتحان نکنه 242
  • هروقت سعی میکنی چیزی رو که ازت گرفتن برگردونی ، چیزای بیشتری رو از دست میدی 244
  • یه چیزی همیشه تو سرم هست که دور و برم هیچ وقت ندیدم اتفاق بیفته ولی بهش ایمان دارم و اونم اینه که تو زندگیت هرکاری بکنی نتیجه ش رو خودت میبینی 257


۳ نظر:

  1. سلام،ممنون که بهم سر زدی! تا حالا فکر می کردم پسر خوبی هستم! با این چیزهایی که تو گفتی بد جور حالم گرفته شد!
    مطالبی که نوشتی خیلی به درد بخور هستند! بهتره آدم بعضی چیزها رو امتحان نکنه! یکی از اینها مواد مخدره و اون یکی زن!
    این دو عین هم هستند! اگه گرفتارشون شدی دیگه رهایی نداری!

    پاسخحذف
  2. سلام خوبی وبلاگت خیلی باحاله

    پست قبلیتم خوندم ایول خیلی باحال بود

    دوس داشتی بیا پیش ما خوشحال میشیم اسم خوشگلتو تو نظرات وبمون ببینیم

    پاسخحذف