صفحات

۳۰ مهر ۱۳۸۹

شوهر من چقدر خوردنیه !

در بلاد چین تایپه ؛ عروسی گرفته شد که قلب ما را مالامال از درد و اندوه کرد تا توان خفتن از ما گرفته شود و دائم پهلو عوض کنیم و آه سر کشیم و حکایت از نو
مگر پیغمبر نفرمود که وصلت کردن کار بسیار نیکی است و همه را دعوت بدان کرد ؟
مگر مشکل تمام دختران بالای 30 و پسران بالای 35 پیدا کردن طرف و شرایط ازدواج نمی باشه ؟
پس چه نشسته اید که دشمن چشم بادامی فتنه ای دیگر در سر دارد و می خواهد دین و آئین ما را به غارت ببرد. در مطبوعات خارجی تیتر میزنند که" ببوس مرا ! " تا بلکه گول بخوریم و آبرو بر باد دهیم ... زنهار
Chen Wei-yih دختر خاور دوری؛ عروسی به راه انداخته و در سن 30 سالگی به دلیل پیدا نشدن مرد رویاهایش با خودش ازدواج کرده !
گفت و شنودی می کنیم با این دختر چشم بادامی :
  • مال چی با خودت ازدواج کردی ؟
30 سالگی سن کمال من است. به نهایت زیبایی و شکوفایی رسیده ام؛ حال آنکه کسی نیست که مرا بگیرد. می گویید چه کنم ؟
  • با این حرکت میخواستی چه چیز را ثابت کنی ؟
میخواستم به همه بگویم خودشان را هم دوست داشته باشند
  • حالا دیگه داری از خودت حرف در میاری ... شات آپ پلیز بابا
بابا ؟!

    این عروسی 6 هزار دلار خرج برداشته و مراسم به شکل کاملا رسمی برگزار شده؛ عاقد اومده و هه هه هه
    سعی می کنیم در آیندۀ نزدیک زندگی این زوج خوشبخت را واکاوی کنیم؛ اما فعلا اولین مکالماتشون رو که تو ماه عسل در استرالیا ( واقعا پاشده رفته ! جدی میگم ! ) رد و بدل شده فاش میکنم:
    - چن : عزیزم ... دقت کردی که همه زن و شوهر ها یک روحن در دو جسم ؟
    - وی-ییه : آره قربونت برم الهی ... چطور عشق من ؟
    - چن : آخه ما یک روحیم در یک جسم
    - وی-ییه : وااااااای چقدر با مزه ... شوهر من چقدر خوردنیه !
    [ همدیگر رو بغل میکنند و ... ماه عسل ِ دیگه ! اشکال نداره که ! ]

    هیچ نظری موجود نیست:

    ارسال یک نظر