صفحات

۱۸ آذر ۱۳۸۹

حق السکوت ( Playback )

فرازی از کتاب حق السکوت ( Playback )
ریموند چندلر - ترجمه احسان نوروزی
  • - عاشق براندون هستی ؟
    - شاید باشم
    - قبلا باجگیر بوده. یه آدمکش اجیر کرده بود تا گوبل رو بترسونه. آدمکشه آماده شده بود من رو هم به قتل برسونه. واقعا می تونی عاشق یه همچین مردی باشی ؟
    - زن عاشق مرد میشه. نه عاشق کار مرد
  • - تو داستانت [ که گفتی ] راجع به میچل یه قضییه باقی موند
    - چه قضییه ای ؟
    - حقیقت قضییه
  • دستش لرزید و صورتش سرخ شد. بعد اسلحه را تو غلاف کنار سینه اش گذاشت و تلو تلو خورد طرف در. از روی شانه سر برگرداند و غرید : هنوز کارم باهات تموم نشده
    این یکی رو بی جواب گذاشتم. ارزش عصبانیت نداشت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر