صفحات

۲۳ آذر ۱۳۸۹

Duality و Dualism

از عنفوان نوجوانی و حتی کودکی از دوگانگی بدم می آمد. اصلا از هر چه Duality و  Dualism بود و هست متنفر بودم و هستم. به عوان مثال؛ خیار رو در نظر بگیرید. دو نوع خیار داریم: مجلسی و سالادی. یکی برای مهمانی و چیدن در کنار سایر میوه ها کاربرد دارد و دیگری ریز-ریز میشود ( بعضا به صورت نگینی ) و ذرات تشکیل دهنده سالاد میباشد.
حال سوال من این است. چرا ؟
مگر این دو خیار از دو تخم متفاوت به عمل می آیند ؟ چرا بین آنان تبعیض قائل میشویم ؟
مگر آن کبیر ادب نگفت :

بنی خیار اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو سالادی به درد آورد روزگار
دگر مجلسی ها را نماند قرار
تو کز ریز ریز شدن دیگران بی‌غمی
نشاید که نامت نهند خیاری

یا دیگر مثالی که در این رابطه وجود دارد؛ عقل و احساس
خب ما جوانیم و نیاز به جوانی کردن داریم تا در آینده دراز مدت عقده ای بار نیاییم. اما هرگاه که احساس دانمان مملو از نیاز به جوانی کردن میشود عقل لامذهبمان میگوید : یا ایها الشروین ! این کارها به تو نمی آید ...  از کجا آمده ای ؟ آمدنت بهر چه بود ؟ ... خدا از آفرینش تو اهداف والا را دنبال می کرد؛ او را نا امید مکن !
و نهایتا، آخرین عدله؛ همین عذاداری امام حسین
ما شبها به تکایا و هیئت های عذاداری میرویم و عذاداری میکنیم و شام میخوریم و وقتی به منزل برمیگردیم متوجه میشویم تعدادی به دایره دوستان جنس مخالفمان اضافه شده است. که این بسیار مطلوب است و از نظر همان احساس جوانی که پیشتر عرض شد بسیار جونمی جون میباشد اما باز هم همان عقل لعنتی سدّ راهمان میشود. پس همینطور که ( اگر قوه رسم فلوچارتتان خوب کار کند ) در جریان قرار گرفتید، ما در یک Loop گیر کرده ایم ! ... یکی منو از دست خودم نجات بده !

۲ نظر:

  1. دوست گرامی قلم شیرینی داری و موضوعات نوشته شده ات خاص!...آدرس Rss نداره وبلاگت می خواستم تو گوگل ریدر add کنم... حال می کنم باهات

    پاسخحذف